اتفاقات اخیر کشور و تاکیدات به حق مقام معظم رهبری در لزوم ایجاد بصیرت بخصوص بصیرت در دوران فتنه ضرورت ایجاد بصیرت یا به عبارتی ساده تیز بینی سیاسی را اثبات می کند.قطعا در حوادث و طوفان های سیاسی نقش خواص و لزوم بصیرت خواص بیشتر نمود می کند اما آنچه نباید از آن غافل ماند بصیرت در جامعه و عموم مردم است. ضرورت ایجاد بصیرت عمومی از آنجا بیشتر نمود پیدا می کند که وقایع اخیر نشان داد که حوادث آنچنان اتفاق می افتد که عده ای از خواص با سابقه هم نیازمند توصیه رهبری به بصیرت می شوند چه رسد به عموم جامعه.
آنچه مشخص است بصیرت یک شبه و با یک سخنرانی و برنامه تلوزیونی ایجاد نمی شود بصیرت یک نیاز یک روزه و در یک دوران خواص نیست بصیرت توانایی تیز بینی و کشف حقیقت در میان انبوده حق و باطل هاست.بصیرت یک هنر است یک فن است که فرد در دوران غبار آلود شدن فضا نه تنها بتواند حق را از باطل بشناسد بلکه باطلی را که حق را به خود ممزوج کرده در فضایی غبار آلود درک کند.اگر امروز عده ای هنوز با همه قانون شکنی ها و حرمت شکنی ها هنوز زبانشان دراز است و هنوز اندک مخاطبی دارند به سبب فرصتی است که از اشتباهات خودی ها به انها داده شد و حقی را به باطل خود اضافه کردند تا نا حق را حق جلوه کنند.
جامعه منبع های بسیاری برای دریافت های سیاسی خود دارد که شاید مهم ترین آنها رسانه ها و محیط های علمی و دانشگاهی باشد بنابراین این دو منبع اطلاعات سیاسی عمومی بهترین و با صرفه ترین راه برای ایجاد بصیرت عمومی است.حال پرسش این است که چگونه؟
همانطور که در فوق گفته شد بصیرت یک قرص نیست که با مصرف اش بصیرت ایجاد شود بصیرت و تیز بینی سیاسی یک فن است و این فن قطعا مانند دیگر فنون در تمرین ایجاد می شود.حال باید دید در این دو منبع اطلاعاتی ذکر شده(رسانه و دانشگاه) چگونه می توان با تمرین مخاطب به او هنر بصیرت و تیز بینی سیاسی و دریافت حقیقت آموخت.
رسانه
به عقیده نگارنده بصیرت با نشان دادن حق و تبلیغ برای حق و نشان دادن باطل و تاکید بار بطلان آن ایجاد نمی شود.امری که امروز در رسانه ملی به وفور رویت می شود.رسانه اگر سعی کند که با وضوح و تکرار حق و باطل را به مخاطب القا کند دچاریکی از این دو بازخورد منفی خواهد شد.اول اینکه ممکن است در مخاطب این حس ایجاد شود که قرار است فکری خاص به اول تحمیل شود و نا خود آگاه در مقابل ان موضع می گیرد و شاید موضعی مخالف با نظر ارائه شده در رسانه بگیرد.که این نه تنها کمکی به ایجاد بصیرت عمومی نمی کند بلکه در جهت منافع غیر حق عمل خواهد کرد.
اما بازخود منفی دوم
بر فرض تاثیر گذاری رسانه در القای و تثبیت حق در ذهن مخاطب، او را دچار باز خوردی منفی می کند که به ابتکار نگارنده "تنبلی در حقیقت یابی" نام می گیرد.یعنی مخاطب همیشه حق را واضح،روشن و همیشه محق می بیند و در مقابل از باطل چهره ای به وضوح سیاه و منفی در ذهن دارد و ذهن او هیچ تلاشی برای دریافت حقیقت نکرده.نتیجه این باز خورد منفی در دو جایگاه نمود پیدا می کند یکی در مواجه شدن با تبلیغات و رسانه های جهانی (با رویکری خاص) و دیگری در زمان فتنه.
فردی را فرض کنید که با حسن اعتماد به تنها منبع اطلاعاتی خود یعنی رسانه ملی از مخالفین جمهوری اسلامی چهره ای خاص(لحنی خالی از هر نوع منطق ظاهری و زورگویانه) در ذهن دارد حال او به هر دلیلی در معرض رسانه ای دیگر قرار می گیرد و با گفتار رنگ و لعاب کشیده ی آنها مواجه می شود.صحبت های زیبای اوباما را می شنود محکومیت حمله به مساجد از طرف نتانیاهو را می بیند، استدلال های کارشناسانشان را در مسئله هسته ای می شنود تصاویر برخورد پلیس در اتفاقات اخیر را می بیند و ... حال به نظر شما او توانایی تحلیل درست اینها را خواهد داشت؟
آری ایجاد محدودیت رسانه در عدم ارائه دلایل و نظرات(هر چند غلط و باطل)مخالف حاکمیت، مخاطب را دچار این "تنبلی در حقیقت یابی" می کند و او دیگر هنر تیز بینی عمار گونه را ندارد زیرا ذهن او با ارائه یکسویه اطلاعات عادت کرده و ذهنش تمرینی برای یافتن حقیقت نکرده.
جایگاه دوم دوران فتنه است که این "تنبلی حقیقت یابی"ناشی از عدم تمرین نمود پیدا میکند.وقتی فضا غبار آلود شد و حق و باطل در هم تنیده شد و باطل کمی از حق را برداشت و زیر بیرق حق برای ناحق سینه زد توانایی و هنر کشف حق را ندارد.او هیچ گاه حرف های زیبا یا به تعبیر رهبری عزیر روکش ظریف کشیده شده بر پنجه اهنین را ندیده و نشنیده و با موجی از شخصیت های تمام سفید یا تمام سیاه مواجه بوده و حال که موقع امتحان است و حق و باطل برایش عرضه شده، توانایی جدا کردن حق را ندارد.
اگر رسانه در زمان غیر فتنه با پرهیز از القای مطلبی خاص(حتی حق) و با ارائه مساوی و بی طرفانه استدلال ها و منطق ها فضایی تمرین بصیرت را ایجاد کند حق به خودی خود پیروز است و در دوران فتنه نیز با بصیرت ایجاد شده نمایان خواهد بود.
در دانشگاه هم قصه همین است اگر مسئولین دانشگاه خلاف رویه گذشته عمل کنند و انتظار رهبری در ایجاد کرسی های آزاد اندیشی برآوره کنند حق به خودی خود پیروز است.
جلوگیری از حضور سران منتقد در دانشگاه (مانند آنچه برای آقای آرمین در شیراز رخ داد) جز تحمیل هزینه به جریان مدافع نظام و رهبری در دانشگاه نتیجه ای ندارد.تفکر انقلاب و بسیج خود آنچنان محکم و قابل دفاع و ارائه است که برای دفاع از آن نیازی به نیرو های کمکی نیست.این اقدامات سلبی در دانشگاه و رسانه جز ایجاد شائبه ناتوانی در اثبات حق نتیجه ای برای نظام ندارد.
میدان تفکر و استدلال بی شباهت به میدان فوتبال نیست آرمانهایی نظام، امام و رهبری آنچنان توانایی در اثبات تفکر و اندیشه خود را دارد که نیازی به یار دوازدهم و سیزدهم ندارد!
نظرات شما عزیزان: